جدول جو
جدول جو

معنی سی یکی - جستجوی لغت در جدول جو

سی یکی
یک سوم چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه یکی
تصویر سه یکی
سیکی، سه یک، یک سوم، شراب، مخصوصاً شرابی که به واسطۀ جوشش، دوسوم آن تبخیر شده و یک سوم باقی مانده باشد، سه پخت، شراب سه پخت، شراب ثلثان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سی یک
تصویر سی یک
یک جزء از سی جزء چیزی، یک سی ام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکی یکی
تصویر یکی یکی
یکی پس از دیگری، یک یک، تک تک، یکایک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
حالت و کیفیت بی شک. یقین. عدم تردید. رجوع به بی شک شود، بی قید. لاابالی، رند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ یَ / یِ)
ثلث و یک بهره از سه بهرۀ هر چیزی. (ناظم الاطباء) :
کبک چون طالب علمی است و درین نیست شکی
مسئله خواند تا بگذرد از شب سه یکی.
منوچهری.
با فتح و ظفر بازگشتند و هرچه یافته بودند سه یکی به وی دادند. (قصص الانبیاء ص 148).
، شراب جوشیدۀ ثلثان شده:
از تن عقل پنج یک برگیر
سه یکی خور بروی خرم صبح.
خاقانی.
زخمی که سه یک بودت خواهی که سه شش گردد
یکدم سه یکی می خور با یار به صبح اندر.
خاقانی.
رجوع به سیکی و سه یک شود، سه خال از بازی قمار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شراب ثلثان شده باده ای که به سبب جوشش دو سوم آن بخار شده و یک سوم باقی مانده باشد شراب مثلث، شراب باده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی یک
تصویر سی یک
یک سی ام یک جزو از سی جزو چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شکی
تصویر بی شکی
یقین، عدم تردید
فرهنگ لغت هوشیار
یکی پس ازدیگری: حوادث زندگیش یکی یکی از جلوچشمش رژه میرفتند، فردافرد هریک جداجدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی یکی
تصویر یکی یکی
((یِ یِ))
یکی پس از دیگری، فرداًفرد، هر یک جداجدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
بدنيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
Physical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
physique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی قرارداد در روابط تولیدی ارباب و رعیتی که یک سوم محصول
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
physisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
物理的
دیکشنری فارسی به چینی
فیزیکی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
فیزیکی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
শারীরিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
ทางกายภาพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
kimwili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
fiziksel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
物理的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
פיזי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
fizyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
물리적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
fisik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
भौतिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
fysiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
fisico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
físico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
физический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
фізичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فیزیکی
تصویر فیزیکی
físico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی